English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3403 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harmonic division U طبقه بندی متناسب
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
assortments U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
division U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
layers U طبقه بندی کردن
job classification U طبقه بندی شغل
categorize U طبقه بندی کردن
job classification U طبقه بندی شغلی
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
standardization U همگونی طبقه بندی
map classification U طبقه بندی نقشه ها
market grades and grading U طبقه بندی بازار
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
layer U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
zootaxy U طبقه بندی جانوران
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
unclassified U بدون طبقه بندی
unclassified U طبقه بندی نشده
categorizes U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
classification U طبقه بندی پیام
categorises U طبقه بندی کردن
secrets U طبقه بندی سری
categorized U طبقه بندی کردن
route classification U طبقه بندی جاده ها
classifying U طبقه بندی کردن
service rating U طبقه بندی پرسنلی
rug classification U طبقه بندی فرش
pigeonhole U طبقه بندی کردن
classifications U طبقه بندی پیام
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
soil class U طبقه بندی خاک
categorizing U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
taxonomist U متخصص طبقه بندی
systemize U طبقه بندی کردن
nosology U طبقه بندی بیماریها
suborder U طبقه بندی فرعی
graduate U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
classified U طبقه بندی شده
budget classification U طبقه بندی بودجه
to categorize U طبقه بندی کردن
secret U طبقه بندی سری
classificatory U مربوط به طبقه بندی
accounting classification U طبقه بندی حساب
graduating U طبقه بندی کردن
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
classification of soil U طبقه بندی خاک
classification chart U نمودار طبقه بندی
classifiable U قابل طبقه بندی
graduates U طبقه بندی کردن
classes U طبقه بندی کردن رده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
classing U طبقه بندی کردن رده
class U طبقه بندی کردن رده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
classified items U اماد طبقه بندی شده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
classed U طبقه بندی کردن رده
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
classified material U مدارک طبقه بندی شده
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
proportionate U متناسب
commensurate U متناسب
in proportion U متناسب
proportionable U متناسب
eurhythmic U متناسب
proportional U متناسب
proprotionable U متناسب
symmetric U متناسب
pro rata U متناسب
applicative U متناسب
coordinative U متناسب سازنده
coordinate U متناسب کردن
unapt U غیر متناسب
appropriated technology U تکنولوژی متناسب
harmonizing U متناسب بودن
harmonizes U متناسب بودن
comproportionation U ترکیب متناسب
proportionment U متناسب سازی
harmonised U متناسب بودن
harmonising U متناسب بودن
harmonize U متناسب بودن
harmonises U متناسب بودن
harmonized U متناسب بودن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
proportionably U بطور متناسب یا با قرینه
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> U متناسب با استاندارد طبیعی
coapt U باهم متناسب شدن
proportional pie graph U نمودار گرد متناسب
commensurateness U متناسب کردن تناسب
proportionate U فراخور متناسب کردن
well proportioned U با تناسب متناسب موزون
mismatch U متناسب نبودن ناجور بودن
Recent search history Forum search
2New Format
1A hero can affect on the people.
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3service times
1preppy
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1• What is Data Preparation. That is the diffrents between the Dimensional modeling and third-normal-form (3NF) modeling? Answer 6 - The data presentation area is where data is organized, stored, and m
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
2Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
0مدولاتور طبقه اول
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com